-
53
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 14:28
انــگـار حـبــاب را تمـــاشا کردیـــم یا رقـص ســراب را تمـــاشا کردیـم در پرده نه طرحی و نه تصویری بود تنــها خود قـاب را تمـــاشا کردیــم از اومدنشون به اهواز هیچی نمیگم که اصلا خوب نبود بی محلی در حد تیم ملی اصلا باورم نمیشد شبش بام چت کرد اما وقتی میدیدم هیچی ، حس میکردم عمدا ن گ ام نمیکنه منم از حرصم زوم کردم به...
-
آدم!!
جمعه 2 فروردینماه سال 1392 00:47
آدم وقتی در دوزخ زندگی می کند خواه ناخواه به بهشت هم ایمان خواهد داشت
-
52
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 14:25
مامان میخواس دعوتشون کنه ... خبر رسید خونه نیستن رفتن خونه خالش اینا آقای عاشق و خانوادشو میگم :( حیف شد :( چقد عید دلگیری شده :( اینکه از کسی خوشت بیاد تو عجول باشی اون محتاط ... کاش یه قدم برمیداشت فقط یک قدم
-
دعا
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 12:25
سال نو مبارک ... سال گذشته خوب نبود ... خیلی بد بود ... آقای عاشق اومده با خانوادش اهواز دیروز دیدمش :( خوب بود هم اون به روی خودش نیورد هم من :( کاش میشد مال من باشه :( آرزو بر جوانان عیب نیس دختر بودن بدیش گرفتار عشق یکطرفه شدنه :(
-
دردل
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 11:23
احساسات بد حمله میارن ؛ امید از بین میره !!!! آه و نالس این روزا که بدم میاد ازش !!! اما اونچه که هست اینه ... اینکه هیچ کس نیس هیچ کس حتی واسه حرف زدن واسه شنیدن حرفات هیچ کس !!! ماکزیمم داد و هوار من تو این وبلاگه بقیش تو دله خودمه که داره میپوکه !!! آه کاش زودتر این روزا تمام بشن ...
-
الکی
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 21:34
به اینکه نباشی عادت نکردم ... قسم خورده بودم اگه از تو جداشم دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه که فکرت نباشم نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه ... نمیشه ... چقد غصه گفتم که دریا بخوابه چقد گریه کردم نفهمم سرابه نفهمم کجامو نفهمم کجایی ... چقد با تو بودم تو عین جدایی قسم خورده بودم اگه از تو...
-
heey
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 13:22
نخست ثانیهها کمی بعد دقیقهها ساعتها روزها .. به خودت که میآیی میبینی سالهاست درد میکشی وُ چیزی حس نمیکنی
-
دعا ...
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 11:17
میدونم باید داستان اتفاقای این مدت رو بنویسم اما هنوز ذهنم مرتب نیست واسه نوشتن اما مینویسم !! جمعه قراره یه آزمون استخدامی شرکت کنم خدا کنه قبول بشم واسم دعا کنید ... لطفا خدا آینده زندگیم بسته به این آزمونه بی پولی ... !
-
۵۱
جمعه 29 دیماه سال 1391 18:02
توهم خیلی بده ... خیلی بد ! امروز امتحان داشتم گف میخوای بیدارت کنم ؟! گفتم باشه صب زنگید بیدارم کرد اما ج ندادم ها , چند بار زنگ زد من بیدار شدم و اس دادم که بیدارم , هنوز باش حرف نزدم درسته که فامیله و خیلی وقتا دیدمش اما خب اینکه بم زنگ بزنه و بحرفه یه چیز دیگس !!! پوووووف ... قرار بود یه سری عکس واسم بفرسته از...
-
۵۰
پنجشنبه 28 دیماه سال 1391 22:35
اون آقای عاشق که از عشقش میگفت دیگه نمیگه (از اینکه عاشق فلان دختره و نمیتونه بش برسه چون دختره ج منفی بش داده و این حرفا.. )... یه سری حرفای معمولی میزنه مثل روز شمار ... من بیشتر حرف میزنم اون بیشتر گوش میده ... خوش به حال آدمایی که یکی عاشقشونن ... من همیشه همه رو جواب کردم الان چقدر حسرت میخورم :( حسرت آدمایی که...
-
۴۹
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 11:54
این روزا ا ا ا روزای آخر کنکوره وقت جمع بندی و من حوصله ندارم !!!! خسته شدم و ناامید .. یعنی میشه موقع اعلام نتیجه من خوشحال باشم خدا جون ؟! فقط این آرزومو بر آورده کنی ها عاشقت میشم !!!
-
آه
شنبه 16 دیماه سال 1391 01:03
فقط یک آه ، به اندازه تمامه لحظه هام دلم تنگه خدا یادت باشه این لحظه ها رو یادت باشه نیستی ... یادت باشه این روزا رو ... یادت باشه خدا ... یادت باشه همیشه ...
-
هی روزگار ...
جمعه 15 دیماه سال 1391 13:55
گفت:انقد سیگار نکش میمیری گفتم:اگه نکشم میمیرم گفت:اگه بکشی با درد میمیری گفتم:اگه نکشم از درد میمیرم گفت:هوای دودی جلوی دردو میگیره؟ گفتم:هوای صاف جلوی مرگو میگیره؟ یکم نگاهم کرد و گفت:بکش.... پ.ن :سیگاری نیستم اما خب این آدمو درک میکنم !
-
۴۸
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 22:19
اینکه نوشته های یه نفر جذاب نباشه بستگی به این داره که اون نوشته واسه جذاب بودن نوشته شده باشه یا نه !!! این چیزایی که مینویسم اینجا ، واسه با حال بودن و خونده شدن نیست نه اینکه نخوام کسی بخونه ها نه ! اما خب هدفم چیز دیگس میخوام ذهنم رو خالی کنم بعضی چیزا رو ثبت شده داشته باشم تا بعدا یه نگاهی بشون بندازم ... اینو...
-
۴۷
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 02:42
چقد جالب اتفاقایی میوفته تو زندگی که هیچ کس مقصر آن ها نیست بجز خودت و ساده اندیشی هات ... اینکه بدونی اما بخوای تجربش کنی ... میگذره اما تجربه رو تجربه اوضا رو خراب میکنه ** ارشد پوستم رو کند ... کاش دولتی قبول بشم ... نکبت *** این آقای عاشق قراره اسفند ماه بره خاستگاریه اون دختره ... دوس دارم ببینم نتیجش چی میشه !...
-
۴۶
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 00:28
ذهنم نمی تواند پا به پای بدنم بیاید...
-
۴۵
شنبه 9 دیماه سال 1391 21:35
بابا جون من این آهنگا چیه میزارید رو بلاگاتون!! یه بلاگو باز کردم مطالبش جالب بود اما خوب آهنگش آشغال بود بستم اومدم بیرون ... ** مامانم یه پسر دایی داره ۳ دبیرستانه از خونه در رفته فک کن !!! تو این سرما انگار مغزه مردمو خر گاز گرفته ...خو بزار هوا خوب بشه بعد فرار کن !!!
-
۴۴
شنبه 9 دیماه سال 1391 13:42
یه دختر دایی دارم 8 سالشه هر روز بعد از مدرسه میاد خونه ما تا زمانی که مامانش از سر کار برگرده و بره خونشون !! این بچه حکم مادر شوهر داره واسه من, تیکه میندازه به آدم بیا ببین اما در کل دوسش دارم !!!!! دیشب قبل خواب رفته بودم جلو آینه میگفت مگه میخوای بری عروسی خودتو تو آینه نگا میکنی ؟! بگیر بخواب دیگه :| :| ***...
-
۴۳
شنبه 9 دیماه سال 1391 01:04
اینکه آدم وارد رابطه 2 نفر بشه خیلی جالب , خوب , بد , ترسناک , پر حادثه , لذت بخش میتونه باشه به شرطی که خودت از اون طرف خوشت نیاد ! یه پسری که از آشناهای منه عاشقه دختریه که اونم از آشنا های منه ... حالا این آقا پسر واسه اینکه احتمالا حرفش به گوش دختر مورد نظر برسه رو اورده به درد و دل با منه بدبخت !!! منم بش قول...
-
۴۲
جمعه 1 دیماه سال 1391 23:54
اینکه میگن خواستن توانستن است فقط یک دروغه! شدن بعضی چیزا فقط نشدن و نتونستن و نخواستنه!
-
41
شنبه 18 آذرماه سال 1391 01:55
اون یکی رو میخواد رو دوس دارم ایول دارن این زد/بازی
-
۴۰
جمعه 10 آذرماه سال 1391 01:45
خسته شدم از این روزا ، از این اوضا ، باید یکم اوضا بهتر بشه ... نمیشه که همش همه چی ساده باشه ، روتین باشه ، بد باشه ، همه مردم تو زندگیشون افت و خیز دارن قبول اما خب پس این خیزشه زندگیه من کجاست ؟ کی وقتش میرسه؟ دارم خسته میشم ، از این روزا ، از این همه دویدن ، نشدن ، نرسیدن ... چرا ؟؟ تا کی حسرت خوردن ، هم خودم هم...
-
۳۹
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 22:36
آقا ما بعده عمری از یکی خوشمون اومد حالا وسط این همه آدم که چپ و راست عاشقمون میشدن این فرد مورد نظر ازمون خوشش نمیاد اصلا من تو زندگی شانس ندارم :دی آذر ماه شده وووی کنکورم داره میاد ... کمی انرژیم تحلیل رفته اما به روزای خوبه بعد کنکورم فکر میکنم و میگم تلاش کن ... دختر تو میتونی ...تو میتونی
-
38
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 13:44
یکم دیگه تا ارشد مونده , دارم واسه آرزوم تلاش میکنم ... کاش سال دیگه این موقع دانشجو ارشد باشم خدایا روزانه امنیت میخوام
-
37
جمعه 12 آبانماه سال 1391 19:16
فامیل شیرازیا اومدن شانس با من بود ... اما اینجانب یه کلمه هم حرف نمیتونستم بزنم چرا ؟؟؟؟ خب معلومه صدا نداشتم :(((( کلاغ شدم رفت این ماه پاییزم منو نکشه ول نمیکنه والا ... درس خوندن تعطیل فقط سرفه سرفه سرفه ... ایشششش آذر ماه میخوام آزمون آزمایشی مهستان بدم واییی که از الان استرس دارم امیدوارم رتبم خوب بشه بیش از حد...
-
36
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 21:31
رفتم مصاحبه دادم واسه کار :(((( چقد سخت بود :((( بین 4 نفر من از همه بهتر بودم اما امیدی نیست :(((( خدایا نمیشه که بشه لطفا :(( وبلاگم شده همش التماسه خدا :(
-
35
دوشنبه 8 آبانماه سال 1391 20:15
منتظر چند تا از فامیلامونیم که از شیراز بیان اهواز کاشکی بیان خیلی دوسشون دارم ... شرط بندی کردم با خواهرم اون میگه نمیان من میگم میان نیان یه پیتزا میفتم بدبخت میشم اونم تو این اوضاع بده اقتصادی ... آخ آخ اقتصادی ... آخ آخ بی پولی بد دردیه بد د د د د د د د د
-
34
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 11:01
دختر خالم داره ازدواج میکنه با پسری با تمام معیار های من :( خوش به حالش :( حس حسودی دارم :( من برنامم ازدواج نیس هرچند به شدت احساس تنهایی دارم هدفم فعلا ارشده اما میترسم از اینکه این آرزو باشه ... خدایا ارشد روزانه التمالس میکنم :( میبینی که چقد دارم میخونم !!!
-
33
شنبه 6 آبانماه سال 1391 20:23
هوا ا ا ا ا ا ا بارونیه 2نفره هی روزگار ...
-
32
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 16:52
این فصل فقط جون میده واسه خوابیدن خد ایا من میخوام درس بخونم خ و اینقد خواب ننداز تو چشمام