خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

۵۰

اون آقای عاشق که از عشقش میگفت دیگه نمیگه (از اینکه عاشق فلان دختره و نمیتونه بش برسه چون دختره ج منفی بش داده و این حرفا.. )... یه سری حرفای معمولی میزنه مثل روز شمار ... من بیشتر حرف میزنم اون بیشتر گوش میده ... خوش به حال آدمایی که یکی عاشقشونن ... من همیشه همه رو جواب کردم الان چقدر حسرت میخورم :( حسرت آدمایی که عاشقن و من نیستم :( اینقد احساس بدیه اینکه وجودت از عشق سرشار باشه اما ابرازش نکنی همیشه کسایی که دوستم داشتن رو دوس نداشتم !! گاهی به این فک میکنم که از این داستان شانس نداشتم و کسایی که دوس داشتم ازم بدشون میومد حالا بدشونم نیاد زیاد راغب نبودن !!!
چقد دوس دارم این آدم وارد زندگیم بشه ازش جدن خوشم اومده اما نمیدونم چی کار کنم ؟!
دوس دارم احساسی نسبت بم داشته باشه و این احساس سر انجام داشته باشه :(
کاش میشد ... این روزای آخر جا درس خوندن اینجور چیزا ذهمو مشغول کرده خدا به فریادم برسه !!

نظرات 1 + ارسال نظر
aida دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 14:38 http://dali.blogsky.com/

خیلی از پسرا خالی زیاد می بندن واقعا هیچ وقت نفهمیدم چرا شاید محض جلب توجه !
امیدوارم که این آدم لیاقت عشقتو داشته باشه ... اما امیدوارم همیشه اول منطقی باشی و جوانب کار رو بسنجی بعد عاشق ...

آدم بی نظیریه !
امیدوارم همه چی خوب پیش بره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد