-
76
چهارشنبه 2 دیماه سال 1394 00:06
مصاحبه رد شدم ....... از مهر حقوق نگرفتم و باید 3 میلیون و 300 بدم دانشگاه در حالی که فقط 2 هزار تومن تو حسابم دارم !!! شرایط وحشناکه از آرزو کردن خسته شدم این روزا خیلی پر مشغله شدم ، خدا کمکم کنه از شر این دانشگاه خلاص بشم خوبه بعدا مینویسم پاییز تمام شد بی عشق ... بی حادثه ... بی هیچ چیزی .....
-
75
دوشنبه 6 مهرماه سال 1394 20:58
رفتم یه شرکت بزرگ واسه مصاحبه کاری .... مرحله اول اوکی دادن .... 3 مرحله دیگه داره منتظرم.... نگرانم اگه بشه چی میشه .... دارم مطالعه میکنم واسه موفقیت .... کمک لازم دارم از سمت خدا .... خدا کمک کن
-
74
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1394 22:38
مامانم رفته اصفهان ..... دندونم درد میکنه و به این اعتقاد داریم دندون درد از بی پولی بدتره تو انتخاب موضوع پایاننامه مثل خر موندم و ..... زندگی آسونتر و تخصصی تر شده خدایا کمک کن به ثبات و قدرت برسم ممنون خدا
-
73
چهارشنبه 13 خردادماه سال 1394 19:05
خرداد - فصل امتحانات - خوشحالم بابت وجود خدا!!! بابت اتفاقات , بابت دیدی که دارم خدا کمک کن لطفا امتحانا رو عالی بگذرونم یادم نمیاد آرزو هایی که اینجا می نویسم درست بر آور ده میشن با برعکس نمیدونم!!!! امیدوارم درست براورده بشن!!! این روزها به زبون خیلی فکر میکنم !!! به کنترلش به قدرتش واقعا زبان فوق العاده قدرت منده و...
-
من
جمعه 19 دیماه سال 1393 18:44
خیلی وقته ننوشتم خیلی وقته غر نزدم اینجا ... چند سال گذشته و من هر روز بزرگتر میشم ... پیر تر ... با تجربه تر ... و تنها تر خدای من واسم هر روز بزرگتر میشه ....
-
ترس
جمعه 23 خردادماه سال 1393 20:26
ترس ... میترسم از روزای آینده ... از اتفاقای این چند وقت ... اشکایی که بند نمیاد ... زندگی خوبه اما ترس توش جاریه ... میلرزم از ضعفم از بی حامی بودن ... چقد خوبه آدم کسی رو داشته باشه که بش بگه نترس من هستم ... چقد خوبه آدم کسی رو داشته باشه ... بازم خدا رو شکر ... ممنونم خدا لطفا بیش از این بم برسون بهت نیاز دارم .
-
خرداد
دوشنبه 5 خردادماه سال 1393 23:04
این روزها ... این ساعت ها ... همش به این فکر می کنم که دنیا خیلی کوچیکه ... اما انگار فقط واسه من !
-
دل
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1393 15:34
خدایا شکرت ... بیشتر از اینی که داری واسم فراهم میکنی واسم کنار بزار ... ممنون بابت همه زندگیم .
-
تولد
جمعه 5 اردیبهشتماه سال 1393 23:33
تولدم بود ... خوش گذشت ... همین !
-
72
یکشنبه 29 دیماه سال 1392 02:19
دام تغییر میکنم و این تغییر خیلی دردناکه ... محیط کار خیلی باعث این میشه اینکه تغییر کنم خدا کمک کنه ... من میخوام خوب باشم ... فردا عقد داییم میشه ... اینقد طلا واسه دختره خریدن که نگو ... کوفتش بشه نمیدونم چرا خواب از چشام رفته ... فردا لباس بنفشه رو میپوشم مو هام رو باز میزارم و خوش میگذرونم
-
زندگی
چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 01:35
عشق آشغاله
-
zen
یکشنبه 22 دیماه سال 1392 00:47
زندگی می گذرد سخت تر از قبل ... من سخت میشم بیشتر از قبل ...
-
دل
شنبه 21 دیماه سال 1392 17:29
دلم میخواد طراحی سایتمو اوکی کنم ... دلم میخواد از این زندگی موفق بیام بیرون اما نمیشه ... دلم موفقیت ارشدو میخواست که نشد ... خدایا شکرت ... یکمم منو ببین لطفا !!
-
70
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 23:23
وقتی کوچیکتر بودم دنیا رو دوست داشتم ... فک میکردم همه آدما خوبن ، همه جا قشنگه ... بزرگتر که شدم دیدم انگار دنیا داره عوض میشه ... آدما عوض میشن ... بد میشن ، سخت میشن ، سنگ میشن ... الان میفهمم نه ه ه ه ه ه این دنیا نیست که عوض میشه این منم که دارم واقعیت ها رو میبینم بزرگ میشم ... ترسیدم ، تو خودم رفتم ، احساس...
-
69
پنجشنبه 12 دیماه سال 1392 11:08
می گذره زمان لحظه به لحظه ... و من در هیاهوی این لحظه ها گم میشم ... شاید زمانی جایی روزی دنیا به کام من بچرخه شااااید ...
-
69
شنبه 7 دیماه سال 1392 20:16
فکر نمیکردم تا این حد عاشق باشم ... گریه گریه گریه .... میدونم نباید باشه اما بند نمیاد این اشکا ... قلبم سوخت از عشقه دروغیش ... آه آه آه چقد آدما پست شدن ... چقد زیاد ... دلم گرفته از دنیا از آدما ... 9 بهمن عروسی دختر عمشه میاد اهواز ... ای خدا تو مسیر تصادف کنه بمیره بیاد اهواز من میمیرم ....
-
68
شنبه 7 دیماه سال 1392 19:46
کار کردن سخته اما لازمه ... دلم گرفته اما وقته غصه خوردن ندارم خدا رو شکر ... نتایج ارشدمو نمیدونم کی میزنن کاش جوابش اوکی باشه هرچند هیچ فایده ای به حال من نداره ... خدا بزرگه ...
-
67
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 21:13
روزها گریه کردم شاید 4 روز تمام ... بخاطر نا فرجامیه عشق ، دوست داشتن خوبه اما دوست داشته شدن قشنگ تره ... تمام عشقم رو نثار آدمی کردم که میپذیرفت اما قلبش با من نبود ! نمیشه کسی رو مجبور کرد اما خوبه آدم صادق باشه .... وقتی کسی رو دوست داری حق نداری آدمای دیگه رو به بازی بگیری اون با من بازی کرد هم به عشق من جواب...
-
66
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 16:13
باش جدی حرف زدم از اینکه میخواد چی کار کنه ؟؟؟ میگه دوستم داره گفتم به خانوادت بگو میگه گفتم اما مامانم توجهی نکرد میگه باید رفت و آمد کنیم تا خانوادم ببیننت ... ههه ... بش گفتم تو هنوزم اون دختره رو دوس داری ؟؟ گفت باید برم نماز بخونم !!! گفتم جوابمو گرفتم ... گفت بای
-
65
پنجشنبه 14 آذرماه سال 1392 12:12
بش زنگ زدم ... کلی حرف زدیم از اینکه واسه کارش میخواد چی کار کنه ... من تو برنامه هاش نبودم ... میگفت صادقیه خونه میگیریم با هم و فلان کار میکنیم و از این حرفا اما نمیگفت کی میخواد بیاد واسه خاستگاری ... سر کارم یعنی ؟؟؟؟
-
64
شنبه 9 آذرماه سال 1392 21:45
صبح قرار بود دوستم بیاد خونمون کنسل شد ... خوب شد نیومد خوابم میومد حوصلشو نداشتم ... ظهر یکم درس خوندم بعد عمم اومد خونمون واسه در اوردن لباس مشکیا واسه منو خواهرم و مامانم شال اورد که یعنی دیگه مشکی نپوشیم واسه مادر بزرگم ... خواهری چقد ذوق کرد از شالا منم از خوشحالیش خوشحال شدم قشنگتره رو هم اون بر داشت مثل همیشه...
-
63
شنبه 9 آذرماه سال 1392 01:51
یه دوست امروز بم میگفت تو همیشه انرژی داری... چجوری میتونی؟ خندیدم گفتم جدی؟ بعد سریع موضوع رو عوض کردم کی میدونه تو دل آدما چیه آخه... وقتی تو چشای خودم نگاه میکنم حسرت رو میبینم و غم ... هر کسی مشکلات خودشو داره .... این روزا هم بالاخره تموم میشه!
-
روزها
جمعه 8 آذرماه سال 1392 12:12
روزها میگذرن بد افتضاح ... دیروز 40ام مادر بزرگم بود ... یادش خاطراتش ... از آدم جز خاطراتش چیزی نمیمونه !!!
-
پول
یکشنبه 3 آذرماه سال 1392 10:18
چیزی که هیچ وقت نداشتم .... کلاس زبان هم دیگه نمیتونم برم ... 6 ماه میشه شلوار لی نخریدم با وجودی که شدیدا نیاز دارم ... آه زندگی میشه بری گم بشی خسته شدم ... تمام شورم انرژیم امیذم هیچی واسم نزاشتی !
-
حوصله
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1392 00:21
خیلی روزای سختی شده ... حس میکنم زمان واسه من ایستاده اما واسه اطرافیانم مثل جت پیش میره !!!
-
حوصله
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1392 00:21
خیلی روزای سختی شده ... حس میکنم زمان واسه من ایستاده اما واسه اطرافیانم مثل جت پیش میره !!!
-
خدا
یکشنبه 19 آبانماه سال 1392 00:36
خدا جون یکم کمک کن خب :-( لطفا این 3تا برنامه اوکی بشه :-(
-
امید
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 22:54
هر روووز میگذره روزنه هایی از امید پیدا میشه و کوووووور میشن خدا کجاست ؟؟ گریه های هر شبه منو نمیبینی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
غم
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 21:10
دارم دق میکنم این روزا ... کارم اونجور که میخوام نیست ... اوضاع معلوم نیست چی بشه ... آینده ای ندارم ... خدا کجاست؟؟؟
-
من
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1392 20:58
یه چیزی هست به اسم من !! که خسته شده و بی حوصله ... خدااا کمک """ لطفا """ ** 5شنبه امتحان زبان دارم باید شرو کنم به خوندن !!! *** و خدایی که در این نزدیکی است !