خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

کار 3 و دل

هنوز شرایط کاریم 100% نشده امیدوارم درست بشه... واسم دعا کنید .... خودم هم دعا میکنم ... محل کارم رو دوست دارم آدماشو دوست دارم ریس خوبی دارم ( چشمش نکنم ) اما پولش خوب نیست !!
اتفاقای عجیبی تو این دنیا میفتن آدمای عجیب سر راهم میان !!
هر کدوم رو یه جور پشت سر میزارم اما بخشی از وجودم باشون میمونه کمی از قلبم کمی از روحم حجمی ازخاطراتم ... گاهی وقتا تو این دنیا به آدمایی میرسم که دلم میخواد بایستم , بمونم و این کارو میکنم قبلا اینجور نبودم , بهای بودن آدما رو نمیدادم که باشن که بمونن ... اما الان واسم مهم شدن شاید بخاطر تنهایی ... خلاصه اینکه دوست داشتن کسی که قلبش با تو نیست سخته ... احمق به نظر اومدن سخته ... صادق بودن سخته ... هیچ پسری نمیتونه دوست داشته شدن رو از طرف دختری بپذیره این شاید بخاطره فطرتش باشه ... بعضی تجربه ها خوبن هرچند قلب آدم رو تکه تکه کنه ... پیش میاد ... زندگیه باید امیدوار بود به اتفاقایی که شاید هرگز نیفتن و شاید بیفتن اما افتادنشون دیگه اهمیت نداره ... واست مهم نیست ... شاید البته شاید .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد