خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

تهران

قراره با یکی از دوستان برم مسافرت یه مسافرته کاملا مجردی !!!
اولین باره و خیلی استرس دارم خیلی زیاد !!!!
امیدوارم حسابی خوش بگذره و از این حال و هوای مزخرف بیام بیرون !!!
امیدوارم بعد از اینکه برگشتم یه عالمه اتفاقای خوب بیفته ... نمیدونم چرا اما دوس دارم این یه تغییر باشه که همه چیز یکدفعه بعد از اون خوب بشه !!!!

55

میدونم که باید نباشم .. اینکه فراموشش کنم بخاطره خودم چون ورود به همچین مساله ای اشتباه محض بود حماقت  ... نمیدونستم چطور این کارو انجام بدم یهو برم ؟
بدون اینکه بش بفهمونم دوسش داشتم و تلاش هام دیده نشده؟!
یا بش بگم دوسش دارم و خسته شدم از بودن و ندیده شدن و یه اعتراف تحقیر آمیز داشته باشم!؟
تصمیم گرفتم بین این 2تا کار رو انجام بدم با حس حسادت دخترانه بش فهموندم که مورد توجه من بوده و اینکه آزاردهنده میشه بی توجهی هاش !!!
فکر میکنم خوب مطلبو گرفت !
اینجور تقریبا راحت شدم میدونم که میدونه دوسش دارم و اینکه میدونم ازم بدش نمیاد اما مساله ای که میمونه اون عشقه و تصمیم اون !!
حالا با خیال راحت میرم کنار و ارتباطم رو باش قطع میکنم !!
اگه تا آخر خط بره و بعد بیاد سمت من فکر نکنم بپذیرمش !
اما اگه بتونه انتخاب کنه ذوق مرگ میشم !!!!
از طرفی هم ممکنه هیچ کدوم از اینا نباشه !!!!!
در هر صورت فکر کنم راه درست رو انتخاب کردم به قول ستاره ممکنه این آدم اونقدری که من فکر میکنم خوب نباشه دوسش دارم و خوب بودنش منو علاقه مند کرد نمیتونم از احساسم مایه بزارم و بعد ببینم این آدم اون کسی نبوده که من میپرستم نمیتونم با همه احساسم برم جلو !!!

واسم دعا کنید دوستای گلم

54

کاش کمی ...
دیشب تصمیم گرفتم از حماقت دست بردارم اینکه فراموش کنم اینکه کسی رو دوس داشته باشی کنارش بمونی اما اون دوستت نداشته باشه و کاری به بودن و نبودنت نداشته باشه سخته !!
ارتباطم باش نت بود که بستمش یعنی همه جا آفش کردم میمونه اس ام اس که بعید میدونم اصراری داشته باشه واسه برقراریه ارتباط ...
اون دختری که این آقا دوسش داره از نزدیکای منه ، با بی اف هاش درگیره  با یکی جدیدا باش آشنا شده که ازش خوشش میاد اما این آقا واسش مهمه که طرفش قبلا با کسی ارتباط "خاص" نداشته باشه و این دختره داشته ... حالا مونده که چی کار کنه زنگ زد به من کلی راهنماییش کردم وقتی گوشی رو گذاشتم آه کشیدم چشمامو بستم قطره اشکی که میچکید رو پاک کردم لبخند زدم و رفتم پیش بقیه ... زندگی خیلی بازی های مسخره ای داره خیلی !!!

53


انــگـار حـبــاب را تمـــاشا کردیـــم
یا رقـص ســراب را تمـــاشا کردیـم

در پرده نه طرحی و نه تصویری بود
تنــها خود قـاب را تمـــاشا کردیــم
 
از اومدنشون به اهواز هیچی نمیگم که اصلا خوب نبود بی محلی در حد تیم ملی اصلا باورم نمیشد شبش بام چت کرد اما وقتی میدیدم هیچی ، حس میکردم عمدا نگام نمیکنه منم از حرصم زوم کردم به چشماش اما دریغ از یه نگاه ...
چقد بده از اینکه من حس میکنم دوسش دارم اینکه این اون آدمیه که میخوام اما اون نمیبینه !
چرا واقعا چرا منو نمیبینه ؟!
عاشقه ، عاشقه دختری که ارزش نداره دختری که با چند تا پسر رابطه داشته خب مسلما میدونه چطور اینو شیفته کنه!!!
با نگاه خیلی آسونه !!
نمیتونم بش بگم اینی که دوسش داری فلانه فقط گفتم من نظر خوبی به این علاقه ندارم من تاییدش نمیکنم !!
دلم میسوزه واسش شاید زیادی دل رحمم به قوله یکی از دوستام آدما هر کدوم کسی رو جذب می کنن که شبیه خودشون باشه اما این وسط من چرا عاشق این شدم ؟!!!
عاشقی که هیچی نمیگه حرصم میگیره از همشون از رفتاراشون خستم نمیکشم :-(
عادلانه نیست دیشب باش چت میکردم بیشتر دلم گرفت اینکه گفت خیلی گلی اونم بخاطر اینکه به اون دختره گفتم که اینو ادد کنه اما این کار رو انجام نداد از اینکه به قول خودش فکرش بودم ذوق کرده بود اما جالب اینجاس که نفهمید اون دختره حاضر نشد اینو ادد کنه ... خودش ریکویست واسش فرستاد !

آدم!!

آدم وقتی در دوزخ زندگی می کند خواه ناخواه به بهشت هم ایمان خواهد داشت