خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

۳۰

* بعضی روزا آدم خسته میشه خیلی خسته , بعد یهو دلش میگیره خب آدمه دیگه احساس داره شادی هم داره اما بعضی وقتا شادیات یادت میره میدونی وجود دارن اما نمیبینیشون فقط دلت غصه میخواد ... این لحظه ها زود رد میشن اگه یکی بیاد بت یاد آوری کنه که غصه هاتو فراموش کن ... باید یکی رو داشته باشی که وقتی نا امیدی بت بگه اینجور نباش میگذره به دروغ حتی اما بگه , بگه همه چی خوبه  !!! 

  یکم احساس نا امیدی بم دست داده بش اهمیت نمیدم تا تو زندگیم اثر نذاره اما خب قلبم گناه داره وقتی میگیره خودش باید به خودش دلداری بده !!!!
 

* کاش ارشد قبول بشم خدایا لطفا ... میبینی که همش میخونم  

** این بچه نسل جدیدا عجب موجوداتی هستن ... چند روز پیش به دختر داییم میخواستم بگم که بره یه چیزی رو واسم از آشپزخونه بیاره (خودم تنبلیم میشد  )داشت فیلم میدید همچین خودشو زده بود به نشنیدن انگار کلا دور از جونش کر مادر زاده !!!!
اینا بچن ما هم بچه بودیم هر کی میومد میزد  تو سرمون اینا یه خاندانو جم میکنن به خدا !!!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
montazer پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 23:20 http://montazer65.blogsky.com

سلام.وبلاگ عالی و زیبایی دارین.تبریک میگم وبراتون آرزوی موفقیت میکنم

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد