خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

خاطرات من

53


انــگـار حـبــاب را تمـــاشا کردیـــم
یا رقـص ســراب را تمـــاشا کردیـم

در پرده نه طرحی و نه تصویری بود
تنــها خود قـاب را تمـــاشا کردیــم
 
از اومدنشون به اهواز هیچی نمیگم که اصلا خوب نبود بی محلی در حد تیم ملی اصلا باورم نمیشد شبش بام چت کرد اما وقتی میدیدم هیچی ، حس میکردم عمدا نگام نمیکنه منم از حرصم زوم کردم به چشماش اما دریغ از یه نگاه ...
چقد بده از اینکه من حس میکنم دوسش دارم اینکه این اون آدمیه که میخوام اما اون نمیبینه !
چرا واقعا چرا منو نمیبینه ؟!
عاشقه ، عاشقه دختری که ارزش نداره دختری که با چند تا پسر رابطه داشته خب مسلما میدونه چطور اینو شیفته کنه!!!
با نگاه خیلی آسونه !!
نمیتونم بش بگم اینی که دوسش داری فلانه فقط گفتم من نظر خوبی به این علاقه ندارم من تاییدش نمیکنم !!
دلم میسوزه واسش شاید زیادی دل رحمم به قوله یکی از دوستام آدما هر کدوم کسی رو جذب می کنن که شبیه خودشون باشه اما این وسط من چرا عاشق این شدم ؟!!!
عاشقی که هیچی نمیگه حرصم میگیره از همشون از رفتاراشون خستم نمیکشم :-(
عادلانه نیست دیشب باش چت میکردم بیشتر دلم گرفت اینکه گفت خیلی گلی اونم بخاطر اینکه به اون دختره گفتم که اینو ادد کنه اما این کار رو انجام نداد از اینکه به قول خودش فکرش بودم ذوق کرده بود اما جالب اینجاس که نفهمید اون دختره حاضر نشد اینو ادد کنه ... خودش ریکویست واسش فرستاد !

نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 14:31 http://jeepers-creepers.blogsky.com

وبلاگ خیلی قشنگی داری اگه میشه به وبلاگ من هم سر بزن نظر بده ممنون میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد